هوش مصنوعی: این متن یک شعر عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و علاقه شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او از احساسات عمیق خود، از جمله عشق بی‌پایان، درد فراق، و اشتیاق به وصال معشوق صحبت می‌کند. شاعر از معشوق به عنوان منبع نور، قدرت و زندگی خود یاد می‌کند و بیان می‌کند که حتی مرگ در راه این عشق برایش شیرین است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم موجود در متن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۳۲۰۲

هٰذا سَیِّدی، هٰذا سَنَدی
هٰذا سَکَنی، هٰذا مَدَدی

هٰذا کَنَفی، هٰذا عَمَدی
هٰذا اَزَلی، هٰذا اَبَدی

یا مَنْ وَجْهُهُ، ضِعْفُ الْقَمَرِ
یا مَنْ قَدُّهُ ضَعْفُ الشَّجَرِ

یا مَنْ زارَنی، وَقْتَ السَّحَرِ
یا مَنْ عِشْقُه نُورُ نَظَری

گَر تو بِدَوی، وَرْ تو بِپَری
زین دِلْبَرِ جان، خود جانْ نَبَری

وَرْ جان بِبَری از دستِ غَمَش
از مُرده خَری وَاللّهْ بَتَری

ایلا کلیمو ایلا شاهمو
خَراذی دیذیس ذوزمس آنیمو

پوذِپْسَه بِنی، پوپونی لالی
مِیذِن چاکوس کالی تو یالی

از لیلیِ خود مجُنون شُده‌ام
وَزْ صد مَجنون اَفْزون شُده ام

وَزْ خونِ جِگَر پُرخون شُده‌ام
باری بِنِگر تا چون شُده ام

گَر زان که مرا زین جان بِکَشی
من غَرقه شَوَم، در عینِ خَوشی

دریا شود این دو چَشمِ سَرَم
گَر گوشِ مرا زان سو بِکَشی

یا مُنْبَسِطًا فی تَرْبِیَتی
یا مُبْتَشِرًا فی تَهْنیَتی

اِنْ کُنْتَ تَریٰ اَنْ تَقْتُلَنی
یا قاتِلَنا اَنْتَ دِیَتی

گَر خویش تو بر مَستی بِزَنی
هستیِّ تو بر هستی بِزَنی

در حَلْقه دَرآ بَهرِ دلِ ما
شکلی بِکُنی دستی بِزَنی

صدگونه خوشی دیدم زِ کسی
گفتم که لَبَت، گفتا نَچَشی

بر گورم اگر آیی بِنِگَر
پُرعشق بُوَد چَشمَم زِ کَشی

آن باغ بُوَد‌‌ بی‌صورتِ بَر
وان گنج بُوَد‌‌ بی‌صورتِ زَر

شب عیش بُوَد‌‌ بی‌نُقل و سَمَر
لاتَسْأَلْنی زان چیزِ دِگَر
وزن: مستفعلتن مستفعلتن
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.