هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق به معشوق، دوری از جفا، وصف زیباییهای معشوق و تأثیر او بر زندگی خود سخن میگوید. شاعر از معشوق میخواهد که سایهاش بر بندگان بیفتد و با سخنانش دلها را تسلی دهد. همچنین، شاعر به وحدت و قرب الهی اشاره میکند و بیان میدارد که همه چیز در این جهان به دست معشوق است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند قرب الهی و عشق عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۳۲۰۳
طَیَّبَ اللّهُ عَیْشَکُم، لَا اَوْحَشَ اللّهُ مِنْ اَبی
لَسْتُ اَنْسیٰ اَحِبَّتی، وَالْجَفا لَیْسَ مَذْهَبی
سایه بر بَندگان فَکَن، که تو مَهْتابِ هر شبی
سخنی گو، خَمُش مَکُن، که به غایَت شِکَر لَبی
ما تَسَلَّیْتُ عَنْکُمُ، ما نَسِیْنا حُقُوقَکُم
نُصْبُ عَیْنی خَیالُکُم لَیْسَ حُسْناهُ یَخْتَبی
جانْ سَوار است و فارِسی، خَرِ تَن زیرِ رانِ او
زشت باشد که زیرِ خَر، کُند این روحْ مَرکَبی
فَتَحَ اللّهُ عَیْنَنا، جَمَعَ اللّهُ بَیْنَنا
خَفِراتٍ آتَیْنَنا، بِجَمالٍ وَ غَبْغَبِ
هَله زین نیز دَرگُذَر، بِدِه آن جامِ مُعْتَبَر
که دل و جان زِ جامِ او، بِرَهَد زین مُذَبْذَبی
اِمْلاَالْکَاْسَ لا تَقُلْ لِندَا ماکَ اِصْبِروا
نَفِدَالصَّبْرُ وَ التُّقیٰ یا حَبیبی وَ صاحِبی
زَمَن از تو دَوَنده شُد، فَلَکَت نیز بَنده شُد
دو جهان از تو زنده شُد چه دِلاویز مَشربی
حَیثُ ما حاوَلَ الثَّریٰ، فَمُهُ جانِبَ السَّما
حَیْثُ ما حَلَّ خاطِری، اَنْتَ قَصْدی و مَطْلَبی
دل به اَسْبابِ این جهان، به امیدِ تو میرَوَد
که تو اَسْباب را همه، به یَدِ خود مُسَبِّبی
زِ تو مشغول میشود، به سَبَبها ضَمیرها
خَبَرش نی زِ قُربِ تو، که تو از قُربْ اَقْرَبی
اِمْلاَ الْکاْسَ صاحِبی، مِنْ دِنانِ ابْنِ راهِبٍ
یا کَریمًا مُکَرَّمًا تَتَجَمَّلْ وَ تَطْرَبِ
هَله خامُش مگو صَلا، تو که داری بِخور هَلا
و درین ظِلِّ دولتی، زِ چه رو در تَقَلُّبی؟
سَکَرَالْقَوْمُ فَاسْکُتوا، طَرَبَ الرُّوحُ فَانْصِتوا
وَصِلوا لا تُعَرْبِدوا طَلَبًا لِلتَّغَلُّبِ
لَسْتُ اَنْسیٰ اَحِبَّتی، وَالْجَفا لَیْسَ مَذْهَبی
سایه بر بَندگان فَکَن، که تو مَهْتابِ هر شبی
سخنی گو، خَمُش مَکُن، که به غایَت شِکَر لَبی
ما تَسَلَّیْتُ عَنْکُمُ، ما نَسِیْنا حُقُوقَکُم
نُصْبُ عَیْنی خَیالُکُم لَیْسَ حُسْناهُ یَخْتَبی
جانْ سَوار است و فارِسی، خَرِ تَن زیرِ رانِ او
زشت باشد که زیرِ خَر، کُند این روحْ مَرکَبی
فَتَحَ اللّهُ عَیْنَنا، جَمَعَ اللّهُ بَیْنَنا
خَفِراتٍ آتَیْنَنا، بِجَمالٍ وَ غَبْغَبِ
هَله زین نیز دَرگُذَر، بِدِه آن جامِ مُعْتَبَر
که دل و جان زِ جامِ او، بِرَهَد زین مُذَبْذَبی
اِمْلاَالْکَاْسَ لا تَقُلْ لِندَا ماکَ اِصْبِروا
نَفِدَالصَّبْرُ وَ التُّقیٰ یا حَبیبی وَ صاحِبی
زَمَن از تو دَوَنده شُد، فَلَکَت نیز بَنده شُد
دو جهان از تو زنده شُد چه دِلاویز مَشربی
حَیثُ ما حاوَلَ الثَّریٰ، فَمُهُ جانِبَ السَّما
حَیْثُ ما حَلَّ خاطِری، اَنْتَ قَصْدی و مَطْلَبی
دل به اَسْبابِ این جهان، به امیدِ تو میرَوَد
که تو اَسْباب را همه، به یَدِ خود مُسَبِّبی
زِ تو مشغول میشود، به سَبَبها ضَمیرها
خَبَرش نی زِ قُربِ تو، که تو از قُربْ اَقْرَبی
اِمْلاَ الْکاْسَ صاحِبی، مِنْ دِنانِ ابْنِ راهِبٍ
یا کَریمًا مُکَرَّمًا تَتَجَمَّلْ وَ تَطْرَبِ
هَله خامُش مگو صَلا، تو که داری بِخور هَلا
و درین ظِلِّ دولتی، زِ چه رو در تَقَلُّبی؟
سَکَرَالْقَوْمُ فَاسْکُتوا، طَرَبَ الرُّوحُ فَانْصِتوا
وَصِلوا لا تُعَرْبِدوا طَلَبًا لِلتَّغَلُّبِ
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلاتن مفاعلن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.