هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از پیری، تنهایی و ناامیدی خود می‌گوید. او احساس می‌کند که با گذشت زمان، خوابش سنگین‌تر شده و زندگی‌اش مانند سیماب در آیینه‌ای لنگردار به پایان می‌رسد. موهای سفیدش او را به بیداری و آگاهی از گذر عمر می‌رساند. شاعر از گرد خجالت و خاکی که زبان شمع محرابش می‌لیسد، سخن می‌گوید و احساس می‌کند که تنها در دریا می‌تواند آرامش یابد. او از یتیمی و سیلابی که خاک را می‌گرداند، شکوه می‌کند و از دست دادن گوهرهای زندگی‌اش می‌نالد. شاعر با وجود سرگشتگی‌های طولانی، تنها مشت خاری از گرداب زندگی به دست آورده است. در پایان، او از قلابی سخن می‌گوید که به جای ماهیان کوچک، به صید نهنگ می‌پردازد و این نشان‌دهنده‌ی بلندپروازی‌ها و ناکامی‌هایش است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عاطفی مانند پیری، مرگ، تنهایی و ناامیدی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۰۹۳

شد در ایام کهنسالی گرانتر خواب من
در کف آیینه لنگردار شد سیماب من

صبح بیداری شود گفتم مرا موی سفید
پرده دیگر شد از غفلت برای خواب من

بس که با گرد خجالت طاعتم آمیخته است
خاک می لیسد زبان شمع در محراب من

تا نپیوندم به دریا، نیست آسایش مرا
می کند گرد یتیمی خاک را سیلاب من

پیچ و تاب رشته برمی داشت دست از گوهرم
تشنه ای سیراب می گردید اگر از آب من

همچو پیکان در تن از بی طاقتی در گردش است
از کجا تا سر برون آرد دل بی تاب من

گر چه از سرگشتگان این محیطم عمرهاست
نیست غیر از مشت خاری حاصل گرداب من

دارد از زورآوری خم در خم صید نهنگ
سر فرو نارد به صید ماهیان قلاب من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.