هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و از دست دادن‌های خود سخن می‌گوید. او از فراق یار، نابودی آرزوها، و تبدیل شادی‌ها به غم می‌نالد. با وجود ریختن آبرو و فداکاری‌هایش، گویی جهان به او پاداش نمی‌دهد. در نهایت، او به قضا و قدر تسلیم شده و از عمر کوتاه و از دست رفتن فرصت‌های شادی شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق، فلسفی و انتزاعی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عرفانی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۶۱۰۶

دل ز کاهش واصل آن یار جانی شد ز من
این زمینی از ریاضت آسمانی شد ز من

مشت خاری داشتم تا آشیانی داشتم
باغها سر تا سر از بی آشیانی شد ز من

خانه داری دستگاه عیش بر من تنگ داشت
خانه یک شهر از بی خانمانی شد ز من

تا چو تاک از دست خود دادم عنان اختیار
نخل سرکش زیر دست از خوش عنانی شد ز من

ریختم در پیش دریا آبروی خود، ولیک
صد صدف سیراب از گوهرفشانی شد ز من

چون گل رعنا درون خویش اندودم به خون
تا درین بستانسرا رنگ خزانی شد ز من

می کنم صائب قضا گر عمر کوتاهی نکرد
آنچه فوت از زندگی در شادمانی شد ز من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.