۲۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۱۳۲

ناله نی از جگرها آه می آرد برون
یوسفی در هر نفس از چاه می آرد برون

رهروی کز کاروان یک بار دور افتاده است
خار را از پا به منزلگاه می آرد برون

از بهای خویش افتادن، به چاه افتادن است
هرزه یوسف را فلک از چاه می آرد برون

در تنور رزق چون نوبت به قرص ما رسد
چرخ گویا بیژنی از چاه می آرد برون

آنچه می ریزد ز مژگان کلک صائب نقطه نیست
ماه کنعان سر ز جیب چاه می آرد برون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.