هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به بیان دردها و رنجهای زندگی میپردازد و از ناامیدی، غم، و سختیهای وجودی سخن میگوید. شاعر با استفاده از تصاویر و استعارههای مختلف مانند عندلیب، کوهکن، خوشه، و تیغ، احساسات عمیق انسانی را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و استعارهها نیاز به تجربه و شناخت بیشتری از زندگی دارند.
غزل شمارهٔ ۶۱۴۵
غم کجا از سینه بی غمخوار می آید برون؟
کی به پای خویش از پاخار می آید برون؟
عندلیبی را که سر در زیر بال خود کشید
برگ عیش از غنچه منقار می آید برون
قانع از دریای پر گوهر به کف گردیده است
هر که از میخانه با دستار می آید برون
بر ندارد چهره زرد از رکاب کهربا
برگ کاهی کز ته دیوار می آید برون
می کند آهستگی کوته زبان خصم را
با نمد دندان ز کام مار می آید برون
می کشد از دلخراشان حیف خود را انتقام
کوهکن کی سالم از کهسار می آید برون؟
خوشه را از هم جدا چون دانه سازد راه تنگ
یک سخن زان لب به چندین بار می آید برون!
خون گل از خار دارد تیغ ها زیر سپر
دست گلچین زخمی از گلزار می آید برون
صحبت تردامنان در حسن نگذارد صفا
با چه رو آیینه از زنگار می آید برون؟
در گل چسبنده تن، پای خواب آلودگان
می رود آسان ولی دشوار می آید برون
خط ز هم می پاشد آخر زلف عنبربار را
از نیام این تیغ جوهردار می آید برون
مرغ زیرک کم فتد در حلقه دامی دو بار
برنگردد نغمه ای کز تار می آید برون
آه ما صائب نماند تا قیامت در جگر
از نیام این تیغ بی زنهار می آید برون
کی به پای خویش از پاخار می آید برون؟
عندلیبی را که سر در زیر بال خود کشید
برگ عیش از غنچه منقار می آید برون
قانع از دریای پر گوهر به کف گردیده است
هر که از میخانه با دستار می آید برون
بر ندارد چهره زرد از رکاب کهربا
برگ کاهی کز ته دیوار می آید برون
می کند آهستگی کوته زبان خصم را
با نمد دندان ز کام مار می آید برون
می کشد از دلخراشان حیف خود را انتقام
کوهکن کی سالم از کهسار می آید برون؟
خوشه را از هم جدا چون دانه سازد راه تنگ
یک سخن زان لب به چندین بار می آید برون!
خون گل از خار دارد تیغ ها زیر سپر
دست گلچین زخمی از گلزار می آید برون
صحبت تردامنان در حسن نگذارد صفا
با چه رو آیینه از زنگار می آید برون؟
در گل چسبنده تن، پای خواب آلودگان
می رود آسان ولی دشوار می آید برون
خط ز هم می پاشد آخر زلف عنبربار را
از نیام این تیغ جوهردار می آید برون
مرغ زیرک کم فتد در حلقه دامی دو بار
برنگردد نغمه ای کز تار می آید برون
آه ما صائب نماند تا قیامت در جگر
از نیام این تیغ بی زنهار می آید برون
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.