هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به بیان احساسات شاعر درباره عشق، غم، وطن، و هنر می‌پردازد. شاعر از عناصری مانند لب لعل، یوسف و زلیخا، شمع، و قلم برای انتقال مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و ارجاعات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۱۷۳

ای لب لعل ترا خون یمن در آستین
هر سر موی ترا چین و ختن در آستین

گر چه دلگیرست چون شام غریبان طره اش
دارد از رخسار او صبح وطن در آستین

غیرت عشق زلیخا بود مانع، ورنه داشت
بوی یوسف ساکن بیت الحزن در آستین

در گلستانی که من گریان در آیم، غنچه ها
خنده را پنهان کنند از شرمن من در آستین

دامن فانوس آن وسعت ندارد، ورنه من
گریه ها دارم چو شمع انجمن در آستین

گر به دست افتد شکستی، می کنم در کار دل
من نه زانهایم که اندازم شکن در آستین

رشک مانع بود، ورنه تیشه من نیز داشت
نقش های دلربا چون کوهکن در آستین

اعتمادی نیست بر عمر سبکسیر بهار
از شکوفه شاخ ازان دارد کفن در آستین

بی محرک نیست ممکن حرفی از من سر زند
گر چه دارم چون قلم چندین سخن در آستین

گر چه صائب ظاهر ما چون قلم بی حاصل است
شکرستانهاست ما را از سخن در آستین
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.