هوش مصنوعی: شاعر در این متن از حالات روحی و درونی خود سخن می‌گوید، از سرگردانی، عذاب، تنهایی و احساس بی‌پناهی. او از نبود دلسوزی برای خود شکایت دارد و جهان را تشنه‌ی خون خود می‌بیند. همچنین، از ناتوانی در تعمیر دل شکسته‌ی خود و اسارت در هوای نفس می‌گوید. با وجود این، خود را آیینه‌دار حقیقت می‌داند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عرفانی و روان‌شناختی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و تنهایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۶۲۳۸

گهی در بحر سرگردان و گاهی در سرابم من
ز خشک و تر چو موج از خوش عنانی در عذابم من

نمی سوزد دلی بر من مگر اشک کبابم من؟
به خونم عالمی تشنه است پنداری شرابم من

خرابات وجود من عمارت برنمی دارد
عبث در فکر تعمیر دل پر انقلابم من

به جز کسب هوا از من دگر کاری نمی آید
درین دریای پر آشوب پنداری حبابم من

اگر چه حرف بیجا بر زبان هرگز نمی آرم
خجل از خویش دایم چون سؤال بی جوابم من

به خاک افتم ز تخت سلطنت چون در خمار افتم
چو آید گردن مینا به کف مالک رقابم من

اگر چه می کند تعمیر دلها گفتگوی من
مهیای شکستن همچو فرد انتخابم من

هوای گردش چشمی ربوده است اختیارم را
ازان گه مست و گه مخمور و گاهی مست خرابم من

به چشم کم مبین صائب مرا چون قطره شبنم
که میراب گل و آیینه دار آفتابم من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.