هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، غم و اندوه شاعر را از وضعیت وطن و دوری از آن بیان می‌کند. او از نابسامانی‌های وطن، سردی روابط و بی‌توجهی به ارزش‌های انسانی شکایت دارد و غربت را به تصویر می‌کشد. شاعر از وطن به عنوان مکانی پر از رنج یاد می‌کند و آرزوی بازگشت به آن را دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۲۷۹

خون پامال بود شبنم گلزار وطن
دهن گرگ بود رخنه دیوار وطن

این زمان پنجه شیرست به خونریزی من
خارخاری که به دل بود ز گلزار وطن

سبزه در زیر سر سنگ ترقی نکند
قدمی پیش نه از سایه دیوار وطن

اول از گوهر من آب طراوت می ریخت
خونم افسرده شد از سردی بازار وطن

می زند دیده غربت به هوایت پر و بال
چند چون کاه دهی پشت به دیوار وطن؟

به عزیزان وطن، یوسف خود را مفروش
که زر قلب بود نقد خریدار وطن

پیر کنعان نه غلط باخت که بینش را باخت
واکند چند کسی چشم به دیدار وطن؟

سینه خویش به روشنگر غربت برسان
تا به کی صبر کنی در ته زنگار وطن؟

در سفر محنت چه زود به سر می آید
همه عمر به چاه است گرفتار وطن

سرمه چشم بود خاک غریبی صائب
همچو کوران چه کشی دست به دیوار وطن؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.