۱۹۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۲۸۴

می کند آن که علاج دل بیچاره من
کاش می داشت خبر از دل آواره من

از تماشای دو عالم نشود سیر نگاه
هر که گردید بدآموز به نظاره من

بس که سیراب شد از گریه من، می آید
کار سنگ یده از مهره گهواره من

باده آتش، پر پروانه بود پرده شرم
این سخن را بچشانید به میخواره من

صائب از اهل وفا پاک شد آفاق و هنوز
از جفا سیر نشد یار جفاکاره من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.