هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، شاعر پرآوازهٔ سبک هندی، سرشار از مضامین عرفانی، عاشقانه و فلسفی است. شاعر با به‌کارگیری استعاره‌ها و تشبیه‌های زیبا، از عشق، امید، صبر در برابر سختی‌ها، و جست‌وجوی حقیقت سخن می‌گوید. او از گل، شکر، تیغ، کوه و دیگر عناصر طبیعی برای بیان احساسات و اندیشه‌های خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تشبیه‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۶۲۹۴

ز آستین دست تو گر یک سحر آید بیرون
چون گل از دست تو بی خواست زر آید بیرون

کف خاکستر از سوختگان پیدا نیست
به چه امید ز خارا شر آید بیرون؟

ز دم از بی خبری جوش حلاوت، غافل
که نی از ناخن من چون شکر آید بیرون

دل محال است که از فکر تو فارغ گردد
این سری نیست که از زیر پر آید بیرون

همچنان دست چو گل پیش کسان می داری
اگر از جیب تو چون غنچه زر آید بیرون

همچو پیکان که به تن نیست قرارش یک جا
هر زمان دل ز مقام دگر آید بیرون

اگر از سیل حوادث متزلزل نشوی
تیغ چون کوه ترا از کمر آید بیرون

رگ جانی که در او پیچ و خم غیرت هست
خشک چون رشته ز آب گهر آید بیرون

نه طباشیر هم از سوخته نی می خیزد؟
از شب ما چه عجب گر سحر آید بیرون

در زمین دل اگر دانه امیدی هست
به هواداری مژگان تر آید بیرون

از حضور ابدی کیست که دل بردارد؟
از بیابان فنا چون خبر آید بیرون؟

خضر صائب خبرش را نتواند دریافت
رهنوردی که ز خود بی خبر آید بیرون
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.