۲۱۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۳۲۷

مکن تعجب اگر شد چراغ ما روشن
چراغ زنده دلان را کند خدا روشن

ملایمت ز طمع پیشگان به آن ماند
که شمع موم به منزل کند گدا روشن

همیشه بخت سیه روز در میانم داشت
مرا چو شمع نگردید پیش پا روشن

اگر چه هست کدورت میان چشم و غبار
شد از غبار خط او سواد ما روشن

به غور معنی نازک رسند صافدلان
هلال چهره نماید چو شد هوا روشن

امید هست که چشم بصارت صائب
شود ز خاک در شاه اولیا روشن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.