۲۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۳۴۰

قدم ز خویش برون نه فلک سواری کن
بکش به جیب سر خود کلاهداری کن

به هر چه می کشدت دل درین سرای سپنج
به تیغ قطع تعلق نگاهداری کن

نهاده اند ترا لوح خاک ازان به کنار
که گوشه ای بنشین مشق خاکساری کن

گرت هواست که در وصل آفتاب رسی
به وقت صبح چو گردون ستاره باری کن

به کوه، موجه دریا چه می کند صائب؟
علاج خصم سبکسر به بردباری کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.