۲۱۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۳۴۱

به رنگ سرو درین باغ زندگانی کن
بریز بار ز خود، ترک شادمانی کن

گرت هواست که در وصل آفتاب رسی
درین ریاض چو شبنم نظرچرانی کن

مگر به میوه بی خار بارور گردی
شکوفه وار به هر خار زرفشانی کن

حریف داغ عزیزان نمی شود جگرت
تلاش مرگ در ایام زندگانی کن

خمار باده به اندازه نشاط بود
به قدر حوصله درد شادمانی کن

ز خامشی دهن غنچه گلستان گردید
درین بساط سرانجام بی زبانی کن

چو جان ز جسم تو بی اختیار خواهد رفت
به اختیار چو پروانه جانفشانی کن

تو چون ز مصلحت خویش نیستی آگاه
ملایمت به بلاهای آسمانی کن

مده ز دست ترازوی عدل را صائب
به هر که با تو گرانی کند، گرانی کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.