هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از زبان یک شیشه که از جوش و فشار شراب به تنگ آمده و به سنگ تبدیل شده است، سخن می‌گوید. شیشه از تلخی شراب و بی‌عدالتی‌هایی که بر او رفته شکایت دارد و به دنبال درستی و آرامش است. این شعر تمثیلی از رنج‌ها و فشارهای زندگی است که انسان را دگرگون می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و تمثیلی این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۳۴۹

ز جوش نشأه به تنگ آمده است شیشه من
ز زور باده به سنگ آمده است شیشه من

ازان خورند به تلخی شراب ناب مرا
که بی تلاش به چنگ آمده است شیشه من

شکسته دل من از شکستگی است درست
به دلنوازی سنگ آمده است شیشه من

صفای سینه مرا در حرم کند قندیل
چه شد برون ز فرنگ آمده است شیشه من؟

ز عجز من رگش انگشت زینهار شده است
اگر به سنگ به جنگ آمده است شیشه من

کجاست مایه درستی مرا به سنگ زند؟
کز آب تلخ به تنگ آمده است شیشه من

ز تندی نفسی دلشکسته می گردم
برون اگر چه ز سنگ آمده است شیشه من

ز کارخانه ابداع چون فلک صائب
تهی ز باده رنگ آمده است شیشه من
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.