هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، شاعر پرآوازهٔ سبک هندی، سرشار از تصاویر پیچیده و استعاره‌های غنی است. شاعر از دردها و رنج‌های عاشقانه می‌گوید و با زبانی نمادین به توصیف حالات درونی خود می‌پردازد. او از شکست‌های عاطفی، ناامیدی، و تنهایی سخن می‌گوید و با استفاده از عناصر طبیعت مانند گل، سرو، و موج، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۳۸۸

بارست خنده بر دل کلفت پرست من
پر خون بود دهان گل از پشت دست من

مینا زبان مار شود در شکستگی
رحم است بر کسی که بود در شکست من

قمری بود ز حلقه به گوشان سرو و من
آن قمریم که سرو بود پای بست من

گیرنده تر ز دست شده است آستین من
اکنون که رفته دامن فرصت ز دست من

در بزم وصل از من بی دل اثر مجو
کز خود تمام برده مرا نیم مست من

تا خط عنبرین نکند نامه اش سیاه
ایمان نیاورد به خدا خودپرست من

آتش به زیر پاست چو شبنم مرا ز گل
شوید اگر چه گرد ز دلها نشست من

یک بار تیر من به غلط بر هدف نخورد
با آن که می برد کجی از تیر، شست من

هر نخل سرکشی که درین سبز طارم است
از زور می چو تاک بود زیردست من

دیگر غبار دامن هیچ آشنا نشد
تا آشنا به دامن شب گشت دست من

چون موج در خم خس و خاشاک نیستم
صائب نهنگ می کشد از بحر شست من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.