هوش مصنوعی: شاعر از جدایی و درد فراق معشوق خود می‌نالد و بیان می‌کند که با رفتن معشوق، آرامش و شادی او نیز رفته است. او از غم و اندوهی که تجربه می‌کند سخن می‌گوید و امیدوار است که شادی به زندگی‌اش بازگردد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل شعر نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۶۳۹۳

دلدار رفت و برد دل خاکسار من
یکبار شد ز دست کند و شکار من

رفتی و رفت با تو دل بی قرار من
یکبار شد تهی ز دو گوهر کنار من

می بود سهل کار دل غم کشیده ام
بودی به جای خویش اگر غمگسار من

واحسرتا که چون گل رعنا به باد رفت
در یک نفس خزان من و نوبهار من

از نیم جان من به چه تقصیر دست داشت؟
شوخی که برد صبر و شکیب و قرار من

باری مرا به داغ جدایی چو سوختی
غافل مشو ز حال دل داغدار من

صبری که بود پشت امیدم ازو به کوه
در روزگار هجر نیامد به کار من

باغ و بهار من ز جهان دامن تو بود
دیگر به دامن که نشیند غبار من؟

آیا بود به گریه شادی بدل شود
این گریه های تلخ شب انتظار من؟

صائب ترانه ای که بشوید ز دل غبار
امروز نیست جز سخن آبدار من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.