هوش مصنوعی: این شعر از فیض بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره تنهایی، سرگشتگی و رنج‌های زندگی است. او از بی‌خانمانی، بی‌نشان بودن و سرگشتگی در مسیر زندگی می‌گوید و از دردها و رنج‌هایی که در این راه متحمل شده است سخن می‌راند. شاعر همچنین به صداقت خود اشاره می‌کند و تأکید دارد که زبانش همچون تیغ تیز و راست است. در نهایت، او از خاک به عنوان نماد فروتنی و مراد خلق یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و سرگشتگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۶۳۹۹

فیض نسیم صبح بود با فغان من
بر شاخ گل گران نبود آشیان من

ریگ روان بادیه بی نشانیم
سرگشتگی است راهبر کاروان من

چون برق، منتهای نفس منزل من است
بیچاره رهروی که شود همعنان من

دستش ز تیر زودتر افتد به خاک راه
آن ساده دل که زور زند بر کمان من

چون دانه سپند، بر آتش نشسته است
مهر خموشی از لب آتش بیان من

مشنو ز من دروغ که از راست خانگی
پیچیده نیست جوهر تیغ زبان من

انصاف نیست مانع نظارگی شدن
کز جوش گل شکست در بوستان من

بستم به خاک نقش و همان میل می کشد
در چشم دشمنان، قلم استخوان من

صائب ز بس مراد که در خاک کرده ام
خاک مراد خلق شده است آستان من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.