هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره از دست دادن آبرو، ناامیدی، و رنج‌های عاشقانه است. شاعر از تشبیهات زیبایی مانند غنچه، سبو، و گوهر برای انتقال احساسات خود استفاده می‌کند. او از بی‌عدالتی و ناسپاسی دیگران شکایت دارد و درد درونی خود را با تصاویر شاعرانه بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاطفی عمیق، ناامیدی و رنج‌های عاشقانه است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۴۰۳

شد خشک از گشودن لب آبروی من
آخر چو غنچه جام تهی شد سبوی من

خون می خورد کریم ز مهمان سیر چشم
داغ است عشق از دل بی آرزوی من

خون مشک در پیاله من خود به خود نشد
چون نافه شد سفید درین کار موی من

از تشنگی ز بس که شدم خشک چون سبو
تنگ از فشار دست نگردد گلوی من

در لعل آبدار ز برگشته طالعی
باشد همان چو نقش نگین خشک، جوی من

تا سر کشیده ام به گریبان خامشی
از خود چو غنچه باده برآرد سبوی من

گردد مرا گره چو صدف در دل از غرور
گوهر دهند اگر عوض آبروی من

صائب ز بس که درد مرا در میان گرفت
بیچاره شد ز چاره من چاره جوی من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.