هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از داستان یوسف و یعقوب (ع) به بیان مفاهیم عرفانی و معنوی می‌پردازد. شاعر با اشاره به بوی پیرهن یوسف، که نماد وصل و آگاهی است، تأکید می‌کند که تنها دل‌های پاک و آگاه می‌توانند حقیقت را درک کنند. او همچنین به مفاهیمی مانند فیض الهی، عشق معنوی، و گذر از دنیای فانی به سوی بقا اشاره می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک و داستان‌های قرآنی مانند یوسف و یعقوب دارد.

غزل شمارهٔ ۶۴۰۹

هر تیره دل کجا شنود بوی پیرهن؟
دلهای باصفا شنود بوی پیرهن

یعقوب ما ز چشم چو دستار خویشتن
بی منت صبا شنود بوی پیرهن

از فیض عام حسن بهار آن که آگه است
از سبزه و گیا شنود بوی پیرهن

چون آفتاب سر ز گریبان برآورد
هر ذره ای جدا شنود بوی پیرهن

دلداده ای که باخبر از شرم یوسف است
مشکل که از حیا شنود بوی پیرهن

هر کس که راه برد به آن معنی لطیف
از حرف آشنا شنود بوی پیرهن

روزی که بود دامن یوسف به دست من
نگذاشتم صبا شنود بوی پیرهن

زان یوسف لطیف حجاب است هر چه هست
یعقوب ما چرا شنود بوی پیرهن؟

تا دل به جاست پرده نشین است فیض حسن
چون رفت دل ز جا شنود بوی پیرهن

در دعوی محبت گل گر دوروی نیست
بلبل هم از نوا شنود بوی پیرهن

هر کس که از جهان فنا گوشه ای گرفت
از عالم بقا شنود بوی پیرهن

صائب چنین که مست شکرخواب غفلتیم
مشکل که مغز ما شنود بوی پیرهن
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.