هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس غربت و تنهایی خود سخن می‌گوید. او با وجود حضور در جمع، خود را غریب و بیگانه می‌داند و از درد دوری و جدایی می‌نالد. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند یوسف در چاه، طوطی در مقابل آینه، و سبزه در میان چمن، احساسات درونی خود را بیان می‌کند. او در نهایت به امید و آرزوهای خود اشاره می‌کند، اما همچنان خود را درگیر رنج و غم می‌بیند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۶۴۳۱

هر چند به ظاهر چون روان در بدنم من
چون معنی بیگانه غریب وطنم من

با یوسف اگر در ته یک پیرهنم من
از شرم همان ساکن بیت الحزنم من

در ظاهر اگر در تن خاکی است قرارم
چون معنی بیگانه غریب وطنم بود

روی سخن من به کسی نیست جز از خود
با آینه چون طوطی اگر در سخنم من

در وقت خوش من نرسد دیده بدبین
پوشیده تر از خلوت در انجمنم من

چون شانه ز دوری است همان سینه من چاک
هر چند در آن زلف شکن بر شکنم من

دارم به می ناب درین میکده امید
چون کوزه سربسته اگر بی دهنم من

هر چند که شبنم به سبکروحی من نیست
چون سبزه بیگانه گران بر چمنم من

صائب چو گل از جبهه واکرده درین باغ
محشور به صد خار ز خلق حسنم من
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.