هوش مصنوعی:
این متن شعری است که با استفاده از استعارهها و تمثیلهای مختلف، توصیههای اخلاقی و عرفانی ارائه میدهد. شاعر از مخاطب میخواهد که در زندگی هشیار باشد، از غفلت بپرهیزد، به دنبال حقیقت باشد و از دامهای دنیوی دوری کند. همچنین تأکید میکند که باید ادب و احتیاط را حفظ کرد و از افتادن در دام افراد ناباب اجتناب نمود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از استعارهها و تمثیلها ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۶۴۹۳
غافل از داغ جنون ای دیده روشن مشو
گر رهایی چشم داری غافل از روزن مشو
دامن رستم به دست جذبه سوی خویش کش
دل نهاد این چه تاریک چون بیژن مشو
گر نچینی خوشه ای، چون مور بر چین دانه ای
دست و دامان تهی زنهار ازین خرمن مشو
این سیه کاران سزاوار توجه نیستند
پیش این تردامنان آیینه روشن مشو
احتیاط از کف مده هر چند در راه حقی
همچو موسی بی عصا در وادی ایمن مشو
باش زیر چرخ تا آیینه ات دارد غبار
چون شدی روشن، غبار خاطر گلخن مشو
دامن اهل تجرد با گرانجانی مگیر
بر مسیحای سبکرو بار چون سوزن مشو
خون فاسد در بدن آهن ربای نشترست
نیش مردم برنمی تابی رگ گردن مشو
جمع کن چون شبنم گل پا به دامان ادب
از نگاه خیره گل را خار پیراهن مشو
آبرویی نیست در گلزار ابر خشک را
چون نداری چشم تر، در حلقه شیون مشو
شکوه ناسازی گردون به اهل دل مبر
یوسف گل پیرهن را خار پیراهن مشو
بر چراغ ما کز او چشم جهانی روشن است
تا توان فانوس شد، ای سنگدل دامن مشو
جستجو صائب به جایی می رساند خویش را
هر قدر سختی ببینی سست در رفتن مشو
گر رهایی چشم داری غافل از روزن مشو
دامن رستم به دست جذبه سوی خویش کش
دل نهاد این چه تاریک چون بیژن مشو
گر نچینی خوشه ای، چون مور بر چین دانه ای
دست و دامان تهی زنهار ازین خرمن مشو
این سیه کاران سزاوار توجه نیستند
پیش این تردامنان آیینه روشن مشو
احتیاط از کف مده هر چند در راه حقی
همچو موسی بی عصا در وادی ایمن مشو
باش زیر چرخ تا آیینه ات دارد غبار
چون شدی روشن، غبار خاطر گلخن مشو
دامن اهل تجرد با گرانجانی مگیر
بر مسیحای سبکرو بار چون سوزن مشو
خون فاسد در بدن آهن ربای نشترست
نیش مردم برنمی تابی رگ گردن مشو
جمع کن چون شبنم گل پا به دامان ادب
از نگاه خیره گل را خار پیراهن مشو
آبرویی نیست در گلزار ابر خشک را
چون نداری چشم تر، در حلقه شیون مشو
شکوه ناسازی گردون به اهل دل مبر
یوسف گل پیرهن را خار پیراهن مشو
بر چراغ ما کز او چشم جهانی روشن است
تا توان فانوس شد، ای سنگدل دامن مشو
جستجو صائب به جایی می رساند خویش را
هر قدر سختی ببینی سست در رفتن مشو
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.