هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی‌های خنده‌ی معشوق و تأثیر آن بر شاعر می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی مانند گل، صبح، آفتاب و غنچه، خنده‌ی معشوق را توصیف می‌کند و از تأثیر عمیق آن بر روح و جان خود سخن می‌گوید. خنده‌ی معشوق چنان پرجاذبه و مسحورکننده است که حتی طبیعت نیز در برابر آن سر تعظیم فرود می‌آورد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و ادبی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۵۱۹

ز گل فزود مرا خارخار خنده تو
که نیست خنده گل در شمار خنده تو

مرا ز سیر گلستان نصیب خمیازه است
که نشکند قدح گل خمار خنده تو

شده است گل عبث از برگ سر به سر ناخن
گرهگشایی دلهاست کار خنده تو

تو چون دهن به شکرخنده واکنی چون صبح
کند فلک زر انجم نثار خنده تو

گشود لب به شکرخنده غنچه تصویر
نشد که گل کند از لب بهار خنده تو

درآی از درم ای صبح آرزومندان
که سوخت شمع من از انتظار خنده تو

ز آفتاب چرا مهر بر دهن دارد؟
اگر نه صبح بود شرمسار خنده تو

کند نسیم گریبان غنچه را صد چاک
دهن چگونه شود پرده دار خنده تو؟

طرف چگونه شود با رخ تو ماه، که صبح
ز آفتاب بود داغدار خنده تو

ز شور حشر نمکسود تا به کی گردد؟
دل دو نیم من از رهگذار خنده تو

دهان غنچه به لب مهر دارد از شبنم
ز بس خجل شده در روزگار خنده تو

بود ز قند مکرر حلاوتش افزون
گرفته ایم مکرر عیار خنده تو

چو شمع صبح همین آرزوست صائب را
که جان خویش نماید نثار خنده تو
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.