هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، احساسات عمیق عاشقانه و دردهای عشق را بیان می‌کند. شاعر از عناصری مانند زلف، باده، آتش و اسب سرکش برای توصیف حالات درونی خود استفاده کرده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تصاویر به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارند.

غزل شمارهٔ ۶۶۰۴

بر آن عذار نه زلف مشوش افتاده
که موج بر رخ صهبای بی غش افتاده

ترا به چشم محال است میکشان نخورند
چنین که باده حسن تو بی غش افتاده

قلم ز نامه شوقم به خویش می لرزد
که نی سوار به صحرای آتش افتاده

ز شانه ای که به زلفت کشیده است نسیم
هزار رشته جان در کشاکش افتاده

به دست باده گلگون عنان مده زنهار
که نوسواری و این اسب سرکش افتاده

غلط به خامه مو می کنند بی خبران
ز فکر بس که دماغم مشوش افتاده

چگونه محو نگردی ز ساده لوحی ها؟
تو طفل و خانه دنیا منقش افتاده

دل از نظاره آن لب چگونه سیر شود؟
سفال تشنه به صهبای بی غش افتاده

ز دانه دل من دود تلخ می خیزد
به خرمن که دگر باز آتش افتاده؟

عجب که ناله عاشق شود عنانگیرت
چنین که توسن ناز تو سرکش افتاده

ز سنگ می گذرد صاف تیر مژگانش
کمان ابروی او بس که پرکش افتاده

حضور دل ز غم و درد عشق می داند
سمندری که به دریای آتش افتاده

به حال سوختگان رحم می کند صائب
نگاه هر که بر آن روی مهوش افتاده
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.