هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با تصاویر زیبا و استعارههای غنی، به توصیف عشق، جدایی، و حالات روحی شاعر میپردازد. مضامینی مانند اشتیاق، درد فراق، و مستی عشق در آن دیده میشود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۶۶۳۳
زلفی که بر آن طرف بناگوش فتاده
شامی است که با صبح هم آغوش فتاده
پروانه پرسوخته شمع تجلی است
خالی که بر آن عارض گلپوش فتاده
از اشک تهی همچو در گوش نگردد
چشمی که بر آن صبح بناگوش فتاده
هر لحظه کند چاک ز خمیازه گریبان
تا بوسه جدا زان لب می نوش فتاده
بازآی که بی قامت رعنای تو دستم
از کار ز خمیازه آغوش فتاده
از خط نکنم ترک لب یار که این می
تا ساغر آخر همه سرجوش فتاده
سر بر تن من نیست ز آشفته دماغی
زان دم که سبوی میم از دوش فتاده
سرگرمی افلاک ز عشق است که بی عشق
دیگی بود افلاک که از جوش فتاده
سیلی است به دریای حقیقت شده واصل
در پای خم آن مست که مدهوش فتاده
در خامشی از نطق فزون نشأه توان یافت
پر زور بود باده از جوش فتاده
صائب چه زنم بر لب خود مهر خموشی؟
کز راز من دلشده سرپوش فتاده
شامی است که با صبح هم آغوش فتاده
پروانه پرسوخته شمع تجلی است
خالی که بر آن عارض گلپوش فتاده
از اشک تهی همچو در گوش نگردد
چشمی که بر آن صبح بناگوش فتاده
هر لحظه کند چاک ز خمیازه گریبان
تا بوسه جدا زان لب می نوش فتاده
بازآی که بی قامت رعنای تو دستم
از کار ز خمیازه آغوش فتاده
از خط نکنم ترک لب یار که این می
تا ساغر آخر همه سرجوش فتاده
سر بر تن من نیست ز آشفته دماغی
زان دم که سبوی میم از دوش فتاده
سرگرمی افلاک ز عشق است که بی عشق
دیگی بود افلاک که از جوش فتاده
سیلی است به دریای حقیقت شده واصل
در پای خم آن مست که مدهوش فتاده
در خامشی از نطق فزون نشأه توان یافت
پر زور بود باده از جوش فتاده
صائب چه زنم بر لب خود مهر خموشی؟
کز راز من دلشده سرپوش فتاده
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.