هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی، با تصاویر زیبا و استعاره‌های پیچیده، به توصیف عشق و درد ناشی از آن می‌پردازد. شاعر از چشم‌های معشوق، مژگان‌های خونریز، زلف‌های پیچیده و خال‌های دلربا سخن می‌گوید و عاشق را به حذر از عشق هشدار می‌دهد. در نهایت، شعر با اشاره به ناامیدی و از دست دادن هوش به پایان می‌رسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و استعاره‌های ادبی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات نیاز دارد. همچنین، برخی تصاویر مانند 'خونریزی' و 'مجروح' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۶۶۳۸

ای چشم تو خونریزتر از دور زمانه
مژگان ترا مردمک دیده نشانه

مجروح دم تیغ ترا مژده کشتن
پیغام صبوحی است به مخمور شبانه

می بود اگر با دل صد چاک چه می شد؟
ربطی که سر زلف ترا هست به شانه

خال تو کمر بسته به دل بردن عشاق
چون مور حریصی که برد دانه به خانه

عاشق حذر از آه هوسناک ندارد
کز تیر هوایی بود آسوده نشانه

زلف تو چنین گر دل عشاق کند خون
سرپنجه مرجان شود از زلف تو شانه

پروانه پرسوخته می بود فلک ها
می داشت اگر آتش حسن تو زبانه

مژگان تو از دیده و دل گشت ترازو
هر چند به تیری نتوان زد دو نشانه

در رفتن هوش است عجب طبل رحیلی
آواز دف و بانگ نی و صوت چغانه

صائب نکشی تا به گریبان سر خود را
هرگز نبری گوی سعادت ز میانه
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.