۲۴۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۶۵۶

ای در آتش از هوایت نعل هر سیاره ای
از بیابان تمنای تو خضر آواره ای

می تواند مهربان کرد آن دل بی رحم را
آن که سازد آب و آتش جمع در هر خاره ای

بی قراری گر کند معذور باید داشتن
هر که دارد در گریبان چون دل آتشپاره ای

در شکست ماست حکمت ها که چون کشتی شکست
غرقه ای را دستگیری می کند هر پاره ای

در سخن پیچیده ام زان رو که چون طفل یتیم
غیر اشک خود ندارم مهره گهواره ای

قطع کن امید صائب یارب از اهل جهان
چند جوید چاره خود را ز هر بیچاره ای؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.