هوش مصنوعی: این شعر از مولانا صائب تبریزی، با استفاده از استعاره‌ها و تمثیل‌های عمیق، به موضوعاتی مانند رهایی از قید و بندهای مادی، رسیدن به کمال روحانی، و جستجوی حقیقت می‌پردازد. شاعر از مخاطب می‌خواهد تا از تعلقات دنیوی دست بکشد و به سوی روشنایی و آزادی حرکت کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ای دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۶۷۳۲

سرمپیچ از داغ تا سرحلقه مردان شوی
در سیاهی غوطه زن تا چشمه حیوان شوی

می شود در تنگنای جسم کامل جان پاک
از صدف بیرون میا تا گوهر غلطان شوی

چون زلیخا دست از دامان یوسف برمدار
تا مگر چون بوی پیراهن سبک جولان شوی

با سر آزاده چون سرو از بهاران صلح کن
تا در ایام خزان پیرایه بستان شوی

از تو بیرون نیست هر نقشی که در نه پرده هست
از لباس زنگ چون آیینه گر عریان شوی

تا به چند این سبزه خوابیده زنجیرت شود؟
پشت پا زن بر فلک تا سرو این بستان شوی

یوسف از زندان قدم بر مسند عزت گذاشت
سعی کن تا از فراموشان این زندان شوی

خضر آب زندگی دست از علایق شستن است
چون سکندر چند در ظلمات سرگردان شوی؟

سکه پشت خویش بر زر داد، در زر غوطه زد
در تو رو می آورد از هر چه روگردان شوی

نیست جز افسوس حاصل سیر بی پرگار را
ره به مرکز می بری روزی که سرگردان شوی

چند روزی مهر خاموشی به لب زن غنچه وار
چون زر گل چند خرج چهره خندان شوی؟

آب کن صائب دل خود را به آه آتشین
تا چو شبنم محرم گلهای این بستان شوی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.