۲۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۷۸۹

شنیدم بلبل خود را ستایش کرده ای جایی
میان عندلیبان دگر افتاده غوغایی

من و عقل نخستین را به جنگ یکدگر افکن
ز من تیغ زبان در کار بردن وز تو ایمایی

ز طبع موشکافم شانه پشت دست می خاید
به گردم کی رسد همچون صبا هر بادپیمایی؟

چراغ دودمان شهرتم از شعله فطرت
ندارد آسمان امروز چون من نکته پیرایی

به دیوان خیابانش سراسر گشته ام صائب
ندارد بوستان چون مصرع من سرو رعنایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.