۲۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۸۱۴

بیخبر شو ز جهان گر خبری می گیری
چون گل از پوست برآ گر ثمری می گیری

می شود خواب گران شهپر پرواز ترا
اگر از صدق طلب راهبری می گیری

چون به سر منزل مقصود رسی، کز غفلت
خبر خانه خود از دگری می گیری

از حیاتم نفس پا به رکابی مانده است
از من ای آینه رو گر خبری می گیری

در دل خویش گره ساز نفس را صائب
اگر از سینه دریا گهری می گیری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.