هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی با بیانی عرفانی و اخلاقی، مخاطب را به تفکر دربارهٔ گذر عمر و بیهودگی دلبستگیهای دنیوی فرا میخواند. شاعر تأکید میکند که انسان باید از غفلت دوری کند، به سفر روحانی توجه نماید، و با یکدلی و صداقت به کمال برسد. همچنین، از وابستگی به ظواهر و تفکرات باطل پرهیز داده و ارزشهای اصیل مانند عشق و ایثار را یادآور میشود.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیازمند درک و تجربهٔ زندگی است که معمولاً نوجوانان و بزرگسالان بهتر میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. همچنین، برخی اشارات به مفاهیم مانند عشق و قربانی ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامفهوم یا سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۶۸۲۴
چند در فکر سرا و غم منزل باشی؟
گذرد قافله عمر و تو غافل باشی
در سرانجام سفر باش و سبک کن خود را
تو نه آن دانه شوخی که درین گل باشی
کعبه در گام نخستین کند استقبالت
از سر صدق اگر همسفر دل باشی
چشم بگشای که خاک تو همان خواهد بود
همچو دیوار به هر سوی که مایل باشی
عزم بر هم زدن هر دو جهان گر داری
هیچ تدبیر چنان نیست که یکدل باشی
گر در آرایش ظاهر دگران می کوشند
تو در آن کوش که فرخنده شمایل باشی
دل دریا صدف گوهر شهوار بود
تو تهی مغز طلبکار به ساحل باشی
گر چه خون تو به شمشیر تغافل ریزد
شرط عشق است که شرمنده قاتل باشی
کشتی تن بشکن، چند درین قلزم خون
تخته مشق صد اندیشه باطل باشی؟
در خزان مانع سوداست اگر بی برگی
در بهاران چه ضرورست که عاقل باشی؟
حاصل هر دو جهان صرف اگر باید کرد
سعی کن سعی که شایسته یک دل باشی
غم بی حاصلی خویش نخوردی یک بار
چند در فکر زمین و غم حاصل باشی؟
دوری راه تو صائب ز گرانباری هاست
بار از خویش بینداز که منزل باشی
گذرد قافله عمر و تو غافل باشی
در سرانجام سفر باش و سبک کن خود را
تو نه آن دانه شوخی که درین گل باشی
کعبه در گام نخستین کند استقبالت
از سر صدق اگر همسفر دل باشی
چشم بگشای که خاک تو همان خواهد بود
همچو دیوار به هر سوی که مایل باشی
عزم بر هم زدن هر دو جهان گر داری
هیچ تدبیر چنان نیست که یکدل باشی
گر در آرایش ظاهر دگران می کوشند
تو در آن کوش که فرخنده شمایل باشی
دل دریا صدف گوهر شهوار بود
تو تهی مغز طلبکار به ساحل باشی
گر چه خون تو به شمشیر تغافل ریزد
شرط عشق است که شرمنده قاتل باشی
کشتی تن بشکن، چند درین قلزم خون
تخته مشق صد اندیشه باطل باشی؟
در خزان مانع سوداست اگر بی برگی
در بهاران چه ضرورست که عاقل باشی؟
حاصل هر دو جهان صرف اگر باید کرد
سعی کن سعی که شایسته یک دل باشی
غم بی حاصلی خویش نخوردی یک بار
چند در فکر زمین و غم حاصل باشی؟
دوری راه تو صائب ز گرانباری هاست
بار از خویش بینداز که منزل باشی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.