هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از صائب تبریزی، بیانگر عشق و ارادت شاعر به معشوق است. او از فقر و تهیدستی خود سخن می‌گوید اما حاضر نیست آن را با هیچ چیز در دنیا عوض کند. شاعر از معشوق می‌خواهد که وصل او را به دیگران ارزانی نکند و تنها به او توجه کند. او همچنین از آزادی و رهایی از قید و بندها سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سال دشوار است. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته در شعر ممکن است برای این گروه سنی نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۶۸۲۸

می وصل تو به کم حوصله ها ارزانی
نشائه خون جگر باد به ما ارزانی

ما تهیدستی خود را به دو عالم ندهیم
نقد وصل تو به این مشت گدا ارزانی

دست ما کم شود از چاک گریبان خالی
دست اغیار به آن بند قبا ارزانی

همت ما نکشد منت یاری ز کسی
بوی پیراهن یوسف به صبا ارزانی

گر نمی شد ادبم بند زبان، می گفتم
بوسه بر دست تو دادن به حنا ارزانی

در چمن خانه گرفتن گل فارغبالی است
چار دیوار قفس باد به ما ارزانی

صائب آن گل نکند گوش اگر بر سخنت
گلشن حسن مبادش به صفا ارزانی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.