هوش مصنوعی: شاعر در این متن از بی‌توجهی و بی‌خبری معشوق از حال و روز خود شکایت می‌کند و از وعده‌های دروغین و نرسیدن به ثمر عشق می‌نالد. او احساس دل‌شکستگی و تنهایی می‌کند و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند. شاعر همچنین به بی‌وفایی و بی‌مهری معشوق اشاره می‌کند و امیدوار است که روزی معشوق به یاد او بیفتد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند «خونین جگر» و «جور و ستم» ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۶۸۵۹

دگر چه شد که ز حالم خبر نمی گیری
ز بوسه نام مرا در شکر نمی گیری

فریب می دهی از وعده دروغ مرا
شکوفه می کنی اما ثمر نمی گیری

دل رمیده من در کمین پروازست
چرا خبر ز من ای بی خبر نمی گیری؟

در آستانه دیگر سراغ خواهی کرد
سر مرا اگر از خاک برنمی گیری

دل شکسته نخواهد به این کسادی ماند
ازین متاع چرا بیشتر نمی گیری؟

متاع یوسفی من به جا نمی ماند
چرا به قیمت خاک این گهر نمی گیری؟

شکار مفت مرا شاهباز بسیارست
چرا مرا به ته بال و پر نمی گیری؟

بگو صریح که از انتظار خون نکنم
اگر دل از من خونین جگر نمی گیری

همیشه دور به کام کسی نمی گردد
چرا به ساغری از ما خبر نمی گیری؟

درازدستی آه مرا به لطف ببخش
عنان جور و ستم را اگر نمی گیری

چگونه دل به تو بندد کسی، که با این ربط
خبر ز صائب خونین جگر نمی گیری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.