هوش مصنوعی:
این متن شعری است که بر اهمیت صبر، تلاش، آگاهی و پرهیز از فریب و طمع تاکید دارد. شاعر از مخاطب میخواهد که از زندگی خود بهره ببرد، اما با هوشیاری و دوری از وسوسهها. همچنین، به مفاهیمی مانند عشق، هنر، رحمت و عدالت اشاره شده است.
رده سنی:
15+
مفاهیم عمیق و انتزاعی موجود در متن، مانند قضا و قدر، عدالت الهی، و مفاهیم عرفانی، برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارند. همچنین، برخی از اشارات غیرمستقیم و استعاری ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
غزل شمارهٔ ۶۸۵۸
درین حدیقه پر میوه تا جگر نخوری
ز نخل زندگی خویشتن ثمر نخوری
ترا به چشمه حیوان گذار خواهد بود
جگر ز رفتن این عمر مختصر نخوری
بود به قدر هنر داغهای محرومی
فریب شهرت بی حاصل هنر نخوری
به ناروایی خود صبر اگر توانی کرد
ز سکه زخم به رخسار همچو زر نخوری
ترا که چیدن گل در خیال می گردد
نمی شود که ز هر خار نیشتر نخوری
توان به همت عالی ز عشق گل چیدن
به دست کوته ازین بوستان ثمر نخوری
گناه مایده بی دریغ رحمت چیست؟
اگر تو جز دل خود روزی دگر نخوری
جهان سفله چه دارد کز او طمع داری؟
ز سرو حاصل و از چوب بید برنخوری
چو مغزپسته ترا صبح در شکر گیرد
فریب چاشنی خواب اگر سحر نخوری
هزار لقمه ندارد زیان در آگاهی
بهوش باش که یک لقمه بی خبر نخوری
اگر گزیر نداری ز آشنایی خلق
بیازما و بپیوند تا جگر نخوری
قضا به دست تو زان داده است لنگر عقل
که روی دست ز هر موجه خطر نخوری
به هیچ دل نزنی همچو ماه نو ناخن
اگر دو هفته دل خویش چون قمر نخوری
کمر مبند به آزار هیچ کس صائب
که زخم تیغ مکافات بر کمر نخوری
ز نخل زندگی خویشتن ثمر نخوری
ترا به چشمه حیوان گذار خواهد بود
جگر ز رفتن این عمر مختصر نخوری
بود به قدر هنر داغهای محرومی
فریب شهرت بی حاصل هنر نخوری
به ناروایی خود صبر اگر توانی کرد
ز سکه زخم به رخسار همچو زر نخوری
ترا که چیدن گل در خیال می گردد
نمی شود که ز هر خار نیشتر نخوری
توان به همت عالی ز عشق گل چیدن
به دست کوته ازین بوستان ثمر نخوری
گناه مایده بی دریغ رحمت چیست؟
اگر تو جز دل خود روزی دگر نخوری
جهان سفله چه دارد کز او طمع داری؟
ز سرو حاصل و از چوب بید برنخوری
چو مغزپسته ترا صبح در شکر گیرد
فریب چاشنی خواب اگر سحر نخوری
هزار لقمه ندارد زیان در آگاهی
بهوش باش که یک لقمه بی خبر نخوری
اگر گزیر نداری ز آشنایی خلق
بیازما و بپیوند تا جگر نخوری
قضا به دست تو زان داده است لنگر عقل
که روی دست ز هر موجه خطر نخوری
به هیچ دل نزنی همچو ماه نو ناخن
اگر دو هفته دل خویش چون قمر نخوری
کمر مبند به آزار هیچ کس صائب
که زخم تیغ مکافات بر کمر نخوری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.