هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی بیانگر درد عشق و فراق است. شاعر از نگاه معشوق و بسته بودن راه عیادت و ارتباط شکایت میکند. او از سکوت و بیتوجهی معشوق گلایه دارد و احساس میکند که راه خریدار (عاشق) به رویش بسته شده است. در نهایت، شاعر اشاره میکند که این شکایتها از ته دل نیست و بیشتر به اجبار بیان شدهاند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی پیچیده است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای شعری ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۶۸۹۱
از زهر چشم، چشم من زار بسته ای
راه عیادت از چه به بیمار بسته ای؟
راه هزار قافله دل می زند به مکر
از شرم پرده ای که به رخسار بسته ای
قانع به یک نظاره خشکیم ما ز دور
بر روی ما چرا در گلزار بسته ای؟
نه حرف می زنی، نه نگه می کنی، نه ناز
بر من در امید به یکبار بسته ای
شبنم ز گلشن تو نظر آب چون دهد؟
کز شرم، چشم رخنه دیوار بسته ای
چون قیمت تو در گره روزگار نیست
از روی لطف راه خریدار بسته ای
صائب ز یار از ته دل نیست شکوه ات
این نغمه را به زور بر این تار بسته ای
راه عیادت از چه به بیمار بسته ای؟
راه هزار قافله دل می زند به مکر
از شرم پرده ای که به رخسار بسته ای
قانع به یک نظاره خشکیم ما ز دور
بر روی ما چرا در گلزار بسته ای؟
نه حرف می زنی، نه نگه می کنی، نه ناز
بر من در امید به یکبار بسته ای
شبنم ز گلشن تو نظر آب چون دهد؟
کز شرم، چشم رخنه دیوار بسته ای
چون قیمت تو در گره روزگار نیست
از روی لطف راه خریدار بسته ای
صائب ز یار از ته دل نیست شکوه ات
این نغمه را به زور بر این تار بسته ای
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.