۲۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۹۱۱

ای شمع طور از آتش حسنت زبانه ای
عالم به دور زلف تو زنجیرخانه ای

شد سبز و خوشه کرد و به خرمن کشید رخت
زین بیشتر چگونه کند سعی، دانه ای؟

از هر ستاره چشم بدی در کمین ماست
با صد هزار تیر چه سازد نشانه ای؟

چون سر برون برد به سلامت سپند ما؟
زین بحر آتشین که ندارد کرانه ای

چون باد صبح رزق من از بوی گل بود
مرغ قفس نیم که بسازم به دانه ای

عاشق کسی بود که درین دشت آتشین
پروانه وار خوش نکند آشیانه ای

ناف مرا به نغمه عشرت بریده اند
چون نی نمی زنم نفس بی ترانه ای

صائب فسرده ایم، بیا در میان فکن
از قول مولوی غزل عاشقانه ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.