۲۵۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۹۶۰

در سینه عشاقی و از سینه جدایی
چون صورت آیینه ز آیینه جدایی

در چشمی و در چشم نیایی ز لطافت
گنجینه نشینی و ز گنجینه جدایی

در ظرف زمان شوکت حسن تو نگنجد
نوروزی و از شنبه و آدینه جدایی

نزدیکتری از رگ گردن به حقیقت
هر چند که از عاشق دیرینه جدایی

پنهانی عالم ز وجود تو هویداست
آیینه پرستی و ز آیینه جدایی

غیر از تو سخن را کسی این رنگ نداده است
صائب تو ازین مردم پیشینه جدایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.