۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۱

زلفت که همچو شام غریبان گرفته است
صبح نشاط در ته دامان گرفته است

از دست رستخیز حوادث کجا رویم؟
ما را میان بادیه باران گرفته است

(این سهو بین که دیده حق ناشناس من
روی ترا برابر قرآن گرفته است)

از ابر نوبهار چمن جان گرفته است
گلزار رنگ چهره مستان گرفته است

از بس که نوبهار به تعجیل می رود
شاخ از شکوفه دست به دندان گرفته است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.