هوش مصنوعی:
این شعر از عطار نیشابوری، تصاویری از طبیعت و حالات انسانی را با هم میآمیزد. شاعر از موی سیاه (زلف) مانند شب غریبان و صبح نشاط در دامان سخن میگوید. او از حوادث ناگوار زندگی مینالد و خود را در بیابانی گرفتار باران میبیند. در ادامه، اشارهای به زیبایی چهره معشوق و همتراز قرآن گرفتن آن دارد. شعر با توصیف بهار و شتاب آن به پایان میرسد، جایی که شاخهها از شکوفهها پر شدهاند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عرفانی و استعاری است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند 'رستخیز حوادث' و 'حق ناشناسی' ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۱۶۱
زلفت که همچو شام غریبان گرفته است
صبح نشاط در ته دامان گرفته است
از دست رستخیز حوادث کجا رویم؟
ما را میان بادیه باران گرفته است
(این سهو بین که دیده حق ناشناس من
روی ترا برابر قرآن گرفته است)
از ابر نوبهار چمن جان گرفته است
گلزار رنگ چهره مستان گرفته است
از بس که نوبهار به تعجیل می رود
شاخ از شکوفه دست به دندان گرفته است
صبح نشاط در ته دامان گرفته است
از دست رستخیز حوادث کجا رویم؟
ما را میان بادیه باران گرفته است
(این سهو بین که دیده حق ناشناس من
روی ترا برابر قرآن گرفته است)
از ابر نوبهار چمن جان گرفته است
گلزار رنگ چهره مستان گرفته است
از بس که نوبهار به تعجیل می رود
شاخ از شکوفه دست به دندان گرفته است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.