هوش مصنوعی:
این شعر از رنجها و محنتهای شاعر سخن میگوید که قامت او را خمیده و دلش را زخمی کرده است. او از آفتها و سختیها مینالد و از زیبایی معشوق خود به عنوان پناهگاهی در برابر این مصائب یاد میکند. شاعر همچنین از ناصحان میخواهد که او را پند دهند و از ساقی کرامت جرعهای میطلبد تا اسرار روشن گردد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و رنجهای روحی است که درک آن برای سنین پایین ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده ادبی نیازمند سطحی از بلوغ فکری است.
غزل شماره ۱۴
کمان شد قامتم از بس کشیدم بار محنتها
دلم صد چاک شد از بسکه خوردم تیرآفتها
سپند از انجم و مجمرزمه هرشب از آن سوزد
که سارد از رخ خوب توایزد دفع آفتها
دهید ای ناصحان پندم زهول حشر تاچندم
دمی صدبار میبینم از آن قامت قیامتها
عجب دارم که صورت بست درمرآت آنصورت
که بتواند کشدباآن نزاکت عکس صورتها
زنم هر لحظه اوراق کتاب دیده را برهم
که جزنقش توگرجویم بشویم زاشک حسرتها
ز صهبای شهودش جرعهٔ ساقی کرامت کن
که بر اسرار روشن گردد اسرار کرامتها
دلم صد چاک شد از بسکه خوردم تیرآفتها
سپند از انجم و مجمرزمه هرشب از آن سوزد
که سارد از رخ خوب توایزد دفع آفتها
دهید ای ناصحان پندم زهول حشر تاچندم
دمی صدبار میبینم از آن قامت قیامتها
عجب دارم که صورت بست درمرآت آنصورت
که بتواند کشدباآن نزاکت عکس صورتها
زنم هر لحظه اوراق کتاب دیده را برهم
که جزنقش توگرجویم بشویم زاشک حسرتها
ز صهبای شهودش جرعهٔ ساقی کرامت کن
که بر اسرار روشن گردد اسرار کرامتها
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شماره ۱۳
گوهر بعدی:غزل شماره ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.