هوش مصنوعی: این شعر عرفانی بیانگر آرزوهای شاعر برای رسیدن به حقیقت و وصال معشوق حقیقی است. شاعر از تعلقات دنیوی گذر کرده و خواهان رسیدن به مقام فقر و عشق الهی است. او از خاک درگاه معشوق بهشت خود می‌سازد و از همه تعلقات مادی گذر می‌کند تا به وصل برسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین برخی اشارات عرفانی نیاز به دانش ادبی و عرفانی پایه دارد.

غزل شماره ۳۷

گردی از آن رهگذرم آرزوست
افسر شاهی بسرم آرزو ست

ترک به تارک به میان عقد فقر
شاهم و تاج و کمرم آرزوست

با چمن و خلد ندارم سری
خفتن آن خاک درم آرزوست

چند بمانم پس این نه حجاب
سیر فضای دگرم آرزوست

ذوق پر افشانی با غم نماند
تیر ز شصتت به پرم آرزوست

جام می ناب نخواهم دگر
خوردن خون جگرم آرزوست

عشق نگیرد مگر از درد زیب
سینه پر از شررم آرزوست

بلکه به بیند بتو این چشم تار
گرد تو کحل بصرم آرزوست

بو که رسد بوت بدل سینه را
چاک زدن هر سحرم آرزوست

طوطی جان تا که شکرخا شود
حرفی از آن لب شکرم آرزوست

چند سبا هدهد باد صبا
خود ز سلیمان خبرم آرزوست

تا بکیم تفرقه یعقوب وار
بوی قمیص پسرم آرزوست

گرچه چو عیسی پدری نیستم
وصل حقیقی پدرم آرزوست

معتکف هستی خود بودمی
چند شد از خود سفرم آرزوست

آرزو اسرار همه حاجتست
رفتن این خود ز برم آرزو است
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۳۶
گوهر بعدی:غزل شماره ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.