۳۳۰ بار خوانده شده

غزل شماره ۵۷

شبی دارم دراز و تیره همچون تار گیسویت
دلی دارم پریشان همچو موی عنبرین بویت

ز مژگان خارها درجویبار دیدگان بستم
که ماندلخت دل وزصاف اشک آبی زنم کویت

دل دیوانهام ملک ملامت را مسخّر کرد
طریق مملکت گیری دلم آموخت ز ابرویت

شمیم مُشک تا تاری چه باشد پیش آن کاکل
عبیر و عنبر سارا کجا و زلف جادویت

ز تار موی شبرنگت نموده تیره روز ما
بفرما تا برافروزد فروغی شعلهٔ رویت

دل افسرده ای اسرار زین زهد ریا دارد
چه شد آن برق عالمسوز عشق آتشین خویت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۵۶
گوهر بعدی:غزل شماره ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.