هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از کنار گذاشتن تقوا و روی آوردن به بادهنوشی سخن میگوید. او کتاب، خرقه و سجاده را رهن باده کرده و به موسیقی و مینوشی روی آورده است. شاعر از عشق و مستی ناشی از نگاه معشوق میگوید و بیان میکند که دیگر به کعبه و عبادت توجهی ندارد، بلکه دل در گرو یار دارد.
رده سنی:
18+
محتوا شامل مفاهیمی مانند مینوشی، کنار گذاشتن تقوا و عشق زمینی است که برای مخاطبان زیر 18 سال ممکن است نامناسب یا نیاز به توضیح بیشتر داشته باشد.
غزل شماره ۱۲۷
دهید شیشهٔ صهبای سالخورده بدستم
کنون که شیشهٔ تقوای چند ساله شکستم
کتاب و خرقه و سجاده رهن باده نمودم
بتار چنگ زدم و چنگ و تار سبحه گسستم
فتاده لرزه بر اندام من ز جلوهٔ ساقی
خدا نکرده مبادا فتد پیاله ز دستم
مرا به گل چه سر و کار کز تو بشکفدم دل
مرا بباده چه حاصل که از نگاه تو مستم
بخود چو خویش بگویم توئی ز خویش مرادم
اگرچه خویش پرستم ولی زخویش برستم
نداشت کعبه صفائی به پیش درگهش اسرار
از آن گذشتم و احرام کوی یار ببستم
کنون که شیشهٔ تقوای چند ساله شکستم
کتاب و خرقه و سجاده رهن باده نمودم
بتار چنگ زدم و چنگ و تار سبحه گسستم
فتاده لرزه بر اندام من ز جلوهٔ ساقی
خدا نکرده مبادا فتد پیاله ز دستم
مرا به گل چه سر و کار کز تو بشکفدم دل
مرا بباده چه حاصل که از نگاه تو مستم
بخود چو خویش بگویم توئی ز خویش مرادم
اگرچه خویش پرستم ولی زخویش برستم
نداشت کعبه صفائی به پیش درگهش اسرار
از آن گذشتم و احرام کوی یار ببستم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شماره ۱۲۶
گوهر بعدی:غزل شماره ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.