هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر به توصیف عشق و دلدادگی خود به معشوق میپردازد و از زیباییهای او مانند زلف و خندهاش سخن میگوید. او احساسات خود را با تعابیر مذهبی مانند کفر و اسلام مقایسه میکند و بیان میکند که عشق او فراتر از باورهای دینی است. شاعر همچنین از رنجهای عشق و دوری از معشوق مینالد و امیدوار است که روزی به وصال برسد.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۵۶
ای زلف چلیپای تو، غارتگر دینها
وی کرده گمان دهنت، دفع یقینها
کافر نکند با دل من آنچه تو کردی
یعنی که در اسلام روا باشد از اینها
زینسان که بکشتی به شکر خنده جهانی
خواهم که به دندان کشم از لعل تو کینها
از ناصیه ما نشود خاک درش دور
چون صندل بت برهمنان را ز جبینها
من خود شدم از کیش و گر خود صنم اینست
بسیار شود در سر کارش دل و دینها
در کعبه مقصود رسیدن که تواند
در بادیه هجر تو از فتنه کمینها
نالم به سر کوی تو هر صبح به امید
چون مطرب درهای کرم پاس نشینها
گر مهر گیا بایدت، ای دوست، طلب کن
هر جا که چکد آب دو چشمم به زمینها
دشوار رود مهر تو از سینه خسرو
ماندست چو نقشی که بماند به نگینها
وی کرده گمان دهنت، دفع یقینها
کافر نکند با دل من آنچه تو کردی
یعنی که در اسلام روا باشد از اینها
زینسان که بکشتی به شکر خنده جهانی
خواهم که به دندان کشم از لعل تو کینها
از ناصیه ما نشود خاک درش دور
چون صندل بت برهمنان را ز جبینها
من خود شدم از کیش و گر خود صنم اینست
بسیار شود در سر کارش دل و دینها
در کعبه مقصود رسیدن که تواند
در بادیه هجر تو از فتنه کمینها
نالم به سر کوی تو هر صبح به امید
چون مطرب درهای کرم پاس نشینها
گر مهر گیا بایدت، ای دوست، طلب کن
هر جا که چکد آب دو چشمم به زمینها
دشوار رود مهر تو از سینه خسرو
ماندست چو نقشی که بماند به نگینها
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.