هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر درد و رنج عشق و جدایی است. شاعر با خطاب به باد، دیده، و معشوق، از عشق سوزان، غم، و بی‌قراری خود می‌گوید. او از معشوق می‌خواهد که یا جانش را بگیرد یا غمش را تسکین دهد. همچنین، از زیبایی و فریبندگی معشوق و تأثیر آن بر عقل و دین سخن می‌گوید. شعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، حالات عاشقانه و عرفانی را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۵۷

ای باد، برقع برفگن آن روی آتشناک را
وی دیده گر صفرا کنم آبی بزن این خاک را

ای دیده کز تیغ ستم ریزی همی خون دمبدم
یا جان من بستان ز غم، یا جان ده این غمناک را

ریزی تو خون برآستان، شویم من از اشک روان
کالو ده دیده چون توان آن آستان پاک را

زان غمزه عزم کین مکن، تاراج عقل و دین مکن
تارج دین تلقین مکن، آن هندوی بی باک را

آن دم که می پوشی قبا، مخرام از بهر خدا
پوشیده دار از چشم ما، آن قامت چالاک را

سرهای سرداران دین بستی چو بر فتراک زین
زینسان میفگن بر زمین دنباله فتراک را

تا شمع حسن افروختی، پروانه وارم سوختی
پرده دری آموختی آن غمزه بی باک را

هرگز لبی ندهی به من ور بوسه ای گویی بزن
آیم چو نزدیک دهن، ره گم شود ادراک را

جانم چو رفت از تن برون وصلم چه کار آید کنون
این زهر بگذشت از فسون ضایع مکن تریاک را

گویی برآمد گاه خواب، اندر دل شب آفتاب
آن دم کز آه صبح تاب آتش زنم افلاک را

خسرو کدامین خس بود گر سوز عشق از پس بود
یک ذره آتش بس بود صد خرمن خاشاک را
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.