هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از عشقی نافرجام و دشمنی که جانش را قربانی آن می‌کند، یاد می‌کند. اشک‌های بی‌ثمر، ناامیدی از وصال، و سوختن در آتش عشق از مضامین اصلی این شعر است. همچنین، شاعر به ناتوانی در برابر تقدیر و سرنوشت اشاره می‌کند و از درد دل و زخم‌های عاطفی خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده‌ای است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، مفاهیمی مانند عشق نافرجام، رنج، و تقدیر نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۹۹

بس که اندر دل فرو بردم هوای نیش را
شعله افزون تر برآمد سوز داغ خویش را

دشمنی دارم که جان قربانی او می کنم
زانکه تیری در خور است این کافر بدکیش را

چاشنی درد دل آنکس که نشناسد حقش
بردل مجروح خود مرهم شناسد نیش را

اشک طوفان ریز، بهر جستن وصلم چه سود؟
شست نتوان چون ز بخت مدبران درویش را

گر به یک غمزه نمردم من، مکن خسته دلم
ناوکی گر رفت کج، نتوان شکستن کیش را

پندگو کایدبرین دل سوخته گویی خس است
کو به اصلاح چراغ آید بسوزد خویش را

باز چون از دست مقبل در هوا گیرد شکار
مرغ بریان ز آستین بیرون برد درویش را

خسروا، دیده فرو بند و مبین روی رقیب
زانکه مرهم خوش نباشد دیده های ریش را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.