هوش مصنوعی: شاعر در این متن به جستجوی معنویت و حقیقت در جهان می‌پردازد، اما در نهایت به وحدت وجود و عشق الهی می‌رسد. او از همنشینی با مردم عادی دوری می‌کند و به دنبال حقیقت در مکان‌های مختلف مانند کوه و دشت می‌گردد، اما در نهایت درمی‌یابد که حقیقت در درون خودش نهفته است. شعر با اشاره به وحدت وجود و عشق به معشوق الهی پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شماره 46

با توسن خیال به هر سو شتافتیم
از دوست غیر، نام نشانی نیافتیم

دلبر نشسته در دل و ما بی‌خبر از او
بیهوده کوه و دشت و بیابان شتافتیم

گفتیم ترک صحبت ابنای روزگار
مردانه‌وار روی دل از جمله تافتیم

معلوم شد که میکده و خانقه یکی‌ست
این نکته را چو اصل حقیقت شکافتیم

شد عاقبت کفن به تن آن جامه‌ای که ما
از پود مهر و تار وفای تو بافتیم

یک ره عدم شدیم پس از مشرق وجود
خورشیدوار بر همه آفاق تافتیم

وحدت اگر چه در سخن سفته‌ای ولیک
کوتاه کن که قافیه دیگر نیافتیم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره 45
گوهر بعدی:غزل شماره 47
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.