۲۸۱ بار خوانده شده

غزل شماره 55

ز نام بهره نبردیم غیر بدنامی
ز کام صرفه نبردیم غیر ناکامی

شکست شیشه تقوی ز سنگ رسوایی
گسست سجه طاعت به دست بدنامی

بیار باده که این آتش سلامت‌سوز
برون کند ز تن مرد علت خامی

مپرس جز ز خراباتیان بی سر و پا
رموز عاشقی و مستی و می آشامی

زبان عشق زبانی‌ست که اهل دل دانند
نه تازی است و نه هندی نه فارس نه شامی

ز دست عشق روان گیر جام جمشیدی
به پای عقل درافکن کمند بهرامی

گل اناالحق و سبحانی ای عزیز هنوز
دمد ز تربت منصور و شیخ بسطامی

به قصد قتل دلم ترک چشم مخمورش
نمود تکیه بر آن ابروان صمصامی

بپوش چشم دل از غیر دوست وحدت‌وار
به گوش هوش شنو نکته‌های الهامی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره 54
گوهر بعدی:غزل شماره 56
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.