هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلبستگی عمیق خود به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که علیرغم کینه‌ها و رنجش‌ها، مهر معشوق از دلش بیرون نمی‌رود. همچنین، او از تأثیرات عشق بر زندگی خود و حالت پریشان‌اش می‌گوید و اشاره می‌کند که عشق و عقل با هم درگیری دیرینه دارند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند کینه و پریشانی حال نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۶۰

مرا در سر هوای نازنینی ست
کز او تاراج شد هر جا که دینی ست

نخواهد رفت مهرش از دل من
اگر چه با منش هر لحظه کینی ست

پریشان حالت است از یاد زلفش
به گیتی هر کجا خلوت نشینی ست

هجوم جان مشتاقان بر آن لب
چو غوغای مگس بر انگبینی ست

تنم چون خاک شد، رنجه مکن پای
ترا هم زیر پا آخر زمینی ست

بهار من تویی، زانم چه سود است
که در عالم گلی یا یاسمینی ست

دل از پیشت سلامت چون توان برد
که در هر گوشه چشمت کمینی ست

مجو آخر تو هشیاری ز خسرو
که عشق و عقل را دیرینه کینی ست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.