هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و بی‌وفایی معشوق می‌گوید. او بیان می‌کند که نه در فراق معشوق آرامش دارد و نه در عشق او از خود خبر. با وجود زخم‌های عشق، هنوز خیال معشوق در نظرش حاضر است. شاعر معشوق را بی‌نظیر می‌داند و امید به دیدار دوباره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۱۶۴

نگویم در تو عیبی، ای پسر، هست
ولیکن بی وفایی این قدر هست

نه در هجر توام خواب و قرار است
نه در عشق توام از خود خبر هست

ازان ناوک که از چشم تو بر من
هنوزم زخم پیکان در جگر هست

دمی غایب نه ای از پیش چشمم
اگر دوری، خیالت در نظر هست

سبک باشد سر خالی ز سودا
من و سودای جانان تا که سر هست

نپندارم که در گلذار فردوس
ز رخسارت گلی پاکیزه تر هست

تعالی الله قباپوشی که او را
کمر بر موی و مویی تا کمر هست

تمنای دلم کردی و دادم
بفرما، گر تمنای دگر هست

شب هجران دراز است ارچه خسرو
مشو غمگین که امید سحر هست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.