هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد عشق، فراق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از دل‌تنگی، اسارت عشق، و ناامیدی از بهبودی می‌نالد و به دنبال پاسخ برای رهایی از این درد است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاطفی عمیق و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامناسب باشد. درک کامل این مفاهیم نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۲۷

عشق با جان بهم از سینه برون خواهد رفت
تا ندانی که به تعویذ و فسون خواهد رفت

دل گرفتار و جگر خسته و تن زار هنوز
تا چه ها بر سر مسکین زبون خواهد رفت

کافری بر سرم افتاد و دلم خود شده بود
نیم جانی که به جا بود، کنون خواهد رفت

با توام دیده برافگند چو تو برگشتی
تا میان من و او باز چه خون خواهد رفت

چند پویم به درت، وه که من گم شده را
جان درآمد شد کوی تو برون خواهد رفت

چند خونابه خورم، هیچ گهی از دل من
یا رب، این سلسله غالیه گون خواهد رفت؟

چند گویی که فراموش کن او را، خسرو
آخر این روی نکو از دل چون خواهد رفت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.